۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

بايوشاك


بازي بايوشاك را به پايان رساندم و هنوز در شوك بسر مي برم اين همه بدبيني ان هم در يك بازي رايانه أي عجيب است . فقط تصور كنيد دختر كان خون آشام كوچك را يا مردمي كه زير دست جراح زيبايي به هيولا بدل شده اند .
از ابتدا فقط 1 نفر با شما همراه است كه شمارا راهنمايي ميكند و ان هم خبيث از كار در مي ايد پايان بدبينانه بازي هم به شدت سياه است و هم من را ياد آثار فليپ كي ديك مي اندازد جايي كه قهرمان خود بازيچه يا مقصر است . بايد از ديالوگ هاي بازي هم ياد كرد كه عالي اند مثل انجا كه رايان مي گويد ساخت اين ارمان شهر در كف دريا محال نبود ساخت ان هر جاى ديگر محال بود .! بي صبر انه منتظر نسخة سينمائي بازي هستم كه سال ديگر به كارگرداني گور وربينسكي اكران ميشود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر